در ترانه ” ترس “، دغدغههای یک عاشق در دنیای پر تلاطم و بیثبات به تصویر کشیده میشود. این شعر از نگرانیهای درونی درباره عشق، ترس از از دست دادن دل و زندهدلی، سخن میگوید. از تردیدها و دلهرههای یک دل عاشق تا مواجهه با واقعیتهای ناپایدار زندگی، این ترانه احساسی عمیق را در دل مخاطب بیدار میکند. در این اثر، عشق به عنوان یک سفر پر از ترس و امید، نماد زندهدلی است که در دنیای بیرحم و متغیر، همواره در تلاش برای بقاست
ترس /
بعضی وقتا تشنه مو بی تاب
بعضی وقتا هم دلم سیراب
گاهی دل مهتاب و رویایی
گاهی ام نصیب دل، خاکی
دل من عاشق و دیونه س
واسه عشق دلم یه دردونه س
عاشقی ریشه س توی خونم
آخه جان خونده، دلم خونه س
نشه آسمون دل ابری
نشه از جفای دل زخمی
نکنه بشکنه از غربت
نکنه دلم بشه کمرنگ
آخه زندگیه جان جاری
نکنه یادم بره بازی
نکنه یادم بره دنیا
نه که جدیه، نه پا برجا
اینکه سیر میشم و دل خسته
یا که دل اسیر و پر بسته
رسم دنیای نسوز ما
همینه نشد جهان برجا
آخه آدمم، میاد دردم
میگیره دلم، نشه سردم
آخه عاشقم دلم زنده ست
دل عاشقی که پاینده است
ترس عاشقی که دل زنده س
اینه که نشه یه دل مرده ش
برای دسترسی به ترانه های بیشتر
کانال تلگرام شما