شعر شماره 106 //تصنیف ترانه // محبوب دل

از چه رو آید به دل آن حس که عشق  //
جان خریدار دل است شد آن که عشق  //

دل به جز جان نبرد دل که ز جان آرایی  //
اینک این دل به سر افتاده به مه آرایی

از سر تفرقه باز آمد و شد مجنون دل
ندهد برسر کس جز به تو جان مجنون دل

به خدایی که تویی گوهر یکدانه به دل
سر ندارم که گذارم بجز ابروی تو دل

که شد آن را که گذاری کنی ای مجنون دل
که شدست از سر کوی تو شود محبوب دل

گر ز دنیای دنی دل ببری  جان بر دل
می رود دل به سر جان ز کمند اختر دل

دل شیدا سفری ساخته است از دل تنگ
که ز جان می رود از خود به همان یار ترنگ

جان نما و  بِرَهان خود که به کام آیی چند
که شود در ره جان دیده به گفتار بلند

زان بیاور مِی و چنگ از دلِ  یار پَرَنگ
که بخواند ز دل و جان بنماید به ترنگ

تو بیاور که ز جام جان شود  بر انشاء
که رود از خود چند  برود بر امضاء

تو ببین دل که ز جان  که ببست بر پیوند
تو ببین  نسبت ما  که ز جان شد پیوند

تو ببین جان به دل و  دل که ز جان ارزنده
تو ببین جان بشد و از چه شد آن بر بنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس بگیرید!

5041721059320375

درصورت تمایل برای حمایت و استفاده کاری و قانونی از اشعار، لطفا بعد از هماهنگی با شاعر (Elahemouten@) خرید کنید.

سفارش شعر

برای سفارش انواع شعر به صورت اختصاصی و همکاری لطفا فرم زیر را پر کنید!