شعر شماره 136 // انسانم آرزوست

بود ما را حکایت از جنایت  //
جنایت را به خلق و اهل سنت  //

مکن جور رقیب و  ترس از داد  //
که دارد او دلی  از  داد  آزاد  //

مکن بر او نشان  ظلم بر کار  //
که آخر می شوی از کرده آزار

مکن هر چه توانی ای تو آزاد
که این دنیا بود چرخش به تو باز

سرانجام زان همه افعال بد کار
بود آخر به انجام خود از کار

به نیکی و به نیکویی بکوش یار
که تا ناید به راهت بست بسیار

ز تاکستان او یک جرعه از می
بکش سر این بود معنی بسیار

که گر آگه شوی زین راه مستان
خوری جرعه به جرعه از می ناب

خداوند جان به دل  آگه کند دل
که تا زاید دل از جان دست انصاف

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس بگیرید!

5041721059320375

درصورت تمایل برای حمایت و استفاده کاری و قانونی از اشعار، لطفا بعد از هماهنگی با شاعر (Elahemouten@) خرید کنید.

سفارش شعر

برای سفارش انواع شعر به صورت اختصاصی و همکاری لطفا فرم زیر را پر کنید!