شعر شماره 94 //تصنیف ترانه // اوست همه اوست

من آن ماهم که نورش  از تو دارم  //
من آن جانم که جانش از تو دارم  //

ز تاکستان تو یک جرعه از می  //
که آن می را ز جانم از تو دارم

ز ره رستان و می دستان از جان
ز جان کامی که کامم از تو دارم

دلم مهجور ناید در امانم
که هر چه دارم از کوی تو دارم

نصیحت گوی سر را گو  ز جان می
بخوان جانت ز می  آن از تو دارم

که از هستی همین یک حس مرا بس
که این حسی که هست آن از تو دارم

سپارم دل بدان رود گرامی
همان جانی که از اوست آنچه دارم

ازین بهتر نباشد همنشینی
قرین دل هم آنست اوست دارم

مرا از توست هر دم تازه جانی
تو را جان را جهان است دوست دارم

خداوند آن مرا جانی ز جان داد
که غیر از جانش اندر  سر ندارم

مرا از حس و جنس خود بها ده
که از جنس تو بهتر کان ندارم

تو را خواهم ندیمی زان جهانم
کزین خوشتر چه حالی جان بدارم

ز طاقستان خود یک جرعه از جان
بده بر ما که نوشم جان سپارم

ازیرو گشته ام من مست و جیران
ز کویش جان آزاد اوست دارم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس بگیرید!

5041721059320375

درصورت تمایل برای حمایت و استفاده کاری و قانونی از اشعار، لطفا بعد از هماهنگی با شاعر (Elahemouten@) خرید کنید.

سفارش شعر

برای سفارش انواع شعر به صورت اختصاصی و همکاری لطفا فرم زیر را پر کنید!