شعر شماره 154 // راه وصال

با حضور جان به سر بردن  به چنگ  //
به  از آن دامی که  آرد ره  به جنگ  //

دل تحمل بر ندارد بسته  از راهی که سنگ  //
دل بخواهد آن ره  وارسته  از جان قشنگ

نه به  آن دام  و  از  آن بسته ز جنگ
نه جفا  و بسته  از  رنگی که ننگ

بر تو بادا  آن ره دلبستگی بر راه نیک
ره چه خواهی برد با وابستگی بر  راه خیک

دل به جانان دادن  است  جان را به جان
جان محیا می شود  دل را به جان

شیوه ی نیرنگ دنیا  بس فریب
ره نخواهد برد  آنکه شد به خیک

این دغا  را  چون بکردی  شد به خود
عمر خود جور  دگر  کردی به خود

گر بدانی چیست  راز دهر و جان
زان نگردی زین دغا  قدرش بدان

گر شناسی  راه  این گنبد ز جان
ره بخواهی برد بر جانان  ز جان

پختگی  یعنی سعادت  راه جان
هان بساز راهش ز دل آن کام جان

زندگی  یعنی بیاویزی  به دل
آن سفر از هر چه زشت و رست دل

آسمان  آبی دل مه شود  مهتاب دل
دل به یغما  می سپارد  مه  که دل

دل که مهتاب است و دریایی ز جان
چه وصالی باشد  آن جانان  ز جان

قدرت عشق نهان  آخر رهاند غم ز دل
عشق  اویی که سراسر بخشش جان است به دل

قصه ی ما  عاقبت  ختم فراق است بر وطن
کان سرآید  آن حدیث دوری  از قرب وطن

می رهی  از غم چو خوانی بر وطن
آن رهایی بخش دل  از هر شتم

می برد  بند غم  از هر چه ستم
می برد بر عرش خود  از هر چه کم

این همان راه  بهین بر جان ما
راه دل راهی به جانان جان ما

بر تو بادا  زندگی بر جان  ز مست
آن ره  ارزندگی بر جان الست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس بگیرید!

5041721059320375

درصورت تمایل برای حمایت و استفاده کاری و قانونی از اشعار، لطفا بعد از هماهنگی با شاعر (Elahemouten@) خرید کنید.

سفارش شعر

برای سفارش انواع شعر به صورت اختصاصی و همکاری لطفا فرم زیر را پر کنید!