شعر شماره 176 // از تعلق آزاد شو

تو مکن جور به اغیار و غریب  //
که نباشد به دلت سلسله از موی رقیب  //

بهتر آنست بتابی به نگار  //
ورنه این ره به چه ارزد که تو آن کام رقیب

گفتنی ها گفته شد دل وا رهان
زان نیابی تو ز دنیا  چوون حبیب

دل سپردن  کوی دنیا  کاهد از نامت ز کین
دل بکن  از هر  چه داری  آن رقیب

این همه  رنگ  تعلق  در زمین
چون طنابی  پای  تو  بسته  نهیب

چون نهیب این تجمل در زمین
بر دل آرد انتها راهت ضعیف

ور بگردی  آشنا  با  آن غریب
دل بگردد  فارغ  از جور  رقیب

دل به صحرا مینهی از چند وچین
بهترت باشد که خوانی آن حبیب

هر چه داری این امانت در زمین
راه تو آن باشد آن نامش حبیب

این  امانت را  که  باید  وا  نهی
بهتر آن باشد که آسان با حبیب

این تعلق  دام  آن راه است و جان
هان به  هوشیاری  در این  دام  از رقیب

این جهان  فعل است و ما  آن منحنی
بهتر آن باشد  بخوانی  آن حبیب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس بگیرید!

5041721059320375

درصورت تمایل برای حمایت و استفاده کاری و قانونی از اشعار، لطفا بعد از هماهنگی با شاعر (Elahemouten@) خرید کنید.

سفارش شعر

برای سفارش انواع شعر به صورت اختصاصی و همکاری لطفا فرم زیر را پر کنید!