زندگی آن حقیقت رو به پیش //
آن تعادل بین ما و اصل خویش //
واقعیت آن نماد زندگی //
آن چه کام است آن به واقع زندگی
راه وحدت رو به جان آئین کیش
آن رهایی بخش خود از بند خویش
کان جفا آید تو را آنگه پدید
که برانی راه کبر در بند خویش
آن چه دل خواند به نام نامی اش
آن همان است که نامش کامی است
نام و کام و جان و مال و آن خوشی
آنچه کام است آن همانست زندگی
زندگی را با همین ها سر کنی
چون نباشد زندگی جز زندگی
زندگی را کن تو با ارزندگی
آن به مال و جاه و مکنت بندگی
در کنار خوردن و نامیدن آن زندگی
آن به نام وحدتت شو متقی
در کنار موی و بوی و زندگی
کن برای زندگی ارزندگی
کان که دانی چیست آن ارزندگی
آن همان دستی که سازد زندگی
زان که ما یک دانه ایم در کشت خویش
آن به وحدت می نماییم زندگی
زندگی را زندگی کن زندگی
آن به مال و جاه و کام و پختگی
پختگی راه درست زندگی
آن به آگاهی ز خود ارزندگی