شعر شماره 203 // لحظه های فراق

لحظه های فراق  /  حسرت گذشته

تو چه دانی که پس پرده چه  آرد زین باد  //
ز چه رو غصه خوری، داد کنی از بیداد  //

برای دستیابی به مثنوی های بیشتر اینجا کلیک کنید

لحظه های فراق /

و چه دانی که پس پرده چه  آرد زین باد
ز چه رو غصه خوری، داد کنی از بیداد

ز پس پرده ندانم چه رسد دل بیداد
به توکل دل خود را بکن از غم  آزاد

بر من و تو بگشود  این ره  و شد دل  فرهاد
که  ز عشاق  ببرد دل  بر  دلدار  از  داد

ای دل از جور مکن ناله که گر یار  جان است
می دهد راه نشان زنده شود دل جان است

جان ز جان آمد و دل شد ز حقیقت  آگاه
تا  که دل راه بیابد برود سوی پناه

گوهری در صدف از جور پدیدار شود
که به هنگام وداع جان ببرد دل  آگاه

ای تو غم دیده ی دل  عاشق مخمور ز راه
تو  مشو خام  مکن ناله  که جان دارد  راه

که خدا داند کدامین ره برد دل سوی نور
او بخواند دل به شوق جان شود دل را به سور

آن دل گم گشته از جان میشود پیدا حضور
می شود بر رسم  او  راهی به  هور

غصه ی بیداد فرهاد  در  گذر
آن به ما درسی بداد از رسم دهر

تو مکن جور و مخور غصه  ز دام
که هر آنکس که نهد دام ببازد از دام

درس دل درس صبوری و  وفا
درس بیداری دل شد که رسد بر ما  راه

جان ما آگاه راه است  آن ندیم
پی به جان از بهر دل خوانی ندیم

برای دسترسی به وب سایت شاعر اینجا کلیک کنید

دیده را  از بد بپوشان اخیر توست
هر چه  آید وحدت آید  آن به توست

این دلیری ها که  از جان می نمود
عاقبت جان بر دلت آید به سود

دل بزرگی  دل قشنگی  زندگی یعنی دلی
زنده باد  دل  را که دارد مرحمی

دل ز جان آکنده از جان است به ما
زنده باد از  دل که خانه است  جان به ما

بر تو باد  آن  پی به بردن راز جان
زان بدانی خانه سازی  راه جان

برای دسترسی به وب سایت شاعر اینجا کلیک کنید

غصه کوتاه و دلت را صاف کن
زان ز آگاهی دلت را شاد کن

زانکه جان است بر دلت بیدار باش
زانکه دنیا را نیارزد شاد باش

برتو بادا شاد زیستن را ز جان
زانکه غم نارد برایت کام جان

کام جان یعنی حضور مستدی
جان دل دارد برایت مقتدی

مقتدا یعنی حفاظ حلقه ها
تا بتازی با حفاظ بر قله ها

برای دسترسی به وب سایت شاعر اینجا کلیک کنید

تا که جان یابی گزینی جان دل
تا که جان خوانی بیابی جان دل

تا بدانی دل ز جان پیوستگی ست
دل بدان رود گرامی بستگی ست

بستگی دارد برایت رستگی
زان بخوانی؛ دل نخواهدخستگی

دل نشد وابسته ی کس  فصل نور
دل بشد وارسته بر جان  دل حضور

وجهه ی او را ببینی بر حضور
جلوه ی  او را ببینی جان حضور

جان حضور و جان حضور و جان حضور
عاشقی یعنی همین حس حضور

جلوه آید یک به یک از هر چه هست
نه به صرف شخص خاص و عام؛  که رست

زین ره پیوستگی آزادگی ست
جان بخوانی این زجان پایندگی ست

 

برای دسترسی به وب سایت شاعر اینجا کلیک کنید

لحظه های فراق   لحظه های فراق

کانال تلگرام https://t.me/shearhayemann

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس بگیرید!

5041721059320375

درصورت تمایل برای حمایت و استفاده کاری و قانونی از اشعار، لطفا بعد از هماهنگی با شاعر (Elahemouten@) خرید کنید.

سفارش شعر

برای سفارش انواع شعر به صورت اختصاصی و همکاری لطفا فرم زیر را پر کنید!