شعری احساسی و معنوی که به رابطه عمیق و تعلق خاطر فرد به معشوق یا وطن دل اشاره دارد. در این تصنیف، مفهوم عشق و وطن در قالبی نو و شاعرانه به تصویر کشیده شده و بر اهمیت اتحاد، پاکی دل و دوری از غرور تأکید میشودشعری احساسی و معنوی که به رابطه عمیق و تعلق خاطر فرد به معشوق یا وطن دل اشاره دارد. در این تصنیف، مفهوم عشق و وطن در قالبی نو و شاعرانه به تصویر کشیده شده و بر اهمیت اتحاد، پاکی دل و دوری از غرور تأکید میشود
دل تو را خواهد، وطن، نی بر شکن
رحم کن بر دل، مشو مغرور تن
دلبرم با من غریبی میکند
درد خود را بر که گویم جز وطن؟
در نمیگیرد نمازت با غرور
از چه رو خواهی بدانم دل وطن؟
فرق من با دیگران ای یار چیست؟
پس چرا با من نمیسازی چمن؟
گفته از دل بارها پیمودهام
بر نمیخیزد عیاری از چه فن؟
درد خود بر دل بریزم، بر تنور
بهتر از راهی که آید از غرور
گر ندانی کیستم، از اتحاد
وقت دل را بگذرانی بر نقاب
گر نیایی بر دلم مرهم شوی
خود بگو دل را کجا اطهر شوی
برای دسترسی به تصنیف های دیگر این شاعر از طریق لینک وارد شوید
کانال تلگرام ما و شما
شعر کامل/
دل تو را خواهد وطن نی بر شکن
رحم کن بر دل مشو مغرور تن
دلبرم با من غریبی میکند
درد خود را بر که گویم جز وطن
در نمیگیرد نمازت با غرور
از چه رو خواهی بدانم دل وطن
فرق من با دیگران ای یار چیست؟
پس چرا با من نمیسازی چمن؟
گفته از دل بارها پیموده ام
بر نمیخیزد عیاری از چه فن؟
دردم ار ، بر دل بریزم، بر تنور
بهتر از راهی که آید از غرور
گر ندانی کیستم از اتحاد
وقت دل را بگذرانی بر نقاب
گر نیایی بر دلم مرحم شوی
خود بگو دل را کجا اطهر شوی
یا به یاری بهر شادی و ثبات
یا به اغیار و غرور و دل به تاب
من ندارم نه غرور و نه تکبر نه لجاج
جز که احساسی شبیه بچه، پاک
گر نخواهی آن شوی بر اتحاد
من چرا دعوت کنم بر انتخاب
مردم از این رنج شبهای فراق
دل بکندم از زمینهای پاک
ادعایی نیست، دل را آشنا
هر چه خواهی تو بخوان دل آن نشان
خسته از دنیا ، صبوری تا به کی
رفتن آید، اتحاد ما به می
عیب را بر کس نگوییم جان ماست
درد ما از ماست درمانش خداست
سرد سرمای زمستان و سراب
می شود آخر کتابی شکل ناب