شعر شماره 282 // بنیابین // سفر در سبو

شعر « سفر در سبو » روایتی از گذر زمان، فراق، جست‌وجوی حقیقت و عروج از جسم به جان است. نگاهی عارفانه به عشق، آگاهی و رهایی از تعلقات. این شعر را بخوانید و با آن همسفر شوید

سفر در سبو /

در گذرگاه زمان عمری که رفت
روز ها  آید  که  شاید بر نشست

دل سفرها داشت بر دیدار  او
لیک دانی جان نشد بر کار  او

هر چه کردم آن غرورش کم نشد
هیچ تاثیری  ز جانش هم نشد

او  ز  این ره سوی خامان شد روان
دل ز می صافی دمید  از جسم به جان

دل به ما  بود  آنچه بر دل  می نهاد
دیده را  از  جان  معطر  می نهاد

ماه همخانه ی  ما  آخر چه دید
کز جفا  بر دل  ره دیگر  گزید

سالها  دل  راه  یغما  را  گرفت
در پی گمگشته اش جان را نوشت

دل  از  آن بی‌خبری  در جستجو
می شتافت  از پی معنا  در سبو

رازها  رفت و  دل  آن  کامم ببست
آخر  این ره سوی جانانم نشست

دل ز خود رست و  به جانان ره سپرد
هان بگو  یارم  چه سری را  سترد؟

دورم  از محنت  ندارم شکوه ای
زانکه جانان بر دل و جانم نشست

سور من  از عشق جانان بوده است
جان من جز سوی جانان  ره نبست

 

برای خواندن تصنیف های جدید به دسته بندی تصنیف ها سر بزنید

کانال تلگرام شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس بگیرید!

5041721059320375

درصورت تمایل برای حمایت و استفاده کاری و قانونی از اشعار، لطفا بعد از هماهنگی با شاعر (Elahemouten@) خرید کنید.

سفارش شعر

برای سفارش انواع شعر به صورت اختصاصی و همکاری لطفا فرم زیر را پر کنید!