شعر ” سایه نور ” داستانی از پیوند روحی و معنوی است که در آن عشق و نور الهی به هم میپیوندند. این اثر به تصویر کشیدن سفر درونی انسان و رسیدن به حقیقتی است که نه تنها در عالم فیزیکی، بلکه در عمق وجود و روح انسان نیز جاری است, سایه نور اثری عاشقانه و عارفانه است که به پیوند میان عشق و نور الهی میپردازد. در تصنیف سایه نور ، شاعر به کاوش در اعماق وجود و حقیقت انسان میپردازد و ارتباطی روحانی و معنوی را به تصویر میکشد.
سایه نور /
که چنان از تو شکفتم، نبود هیچ نشانی
که نهان بر تو نشستم، که تو آن جان و نشانی
منم آن دلبر دل داده ی جان بین که جهان را
نبرم جز می و ساقی ، به همان جان و نشانم
که جهانم, همه آنم, نه که خامم, که همانم
که من آن دلبر دل ساخته از راز جهانم
تو جهانی, به دل آنی, که عیانی, به نهانی
تو همان جان به دلی , سر نهانی, به بیانی
که جهانی, که جهانی, همه از جود ز جانی
تو همان من, منم آن تو, که در این عشق جهانی
نه برای رخ و نامت , نه من از خویش نشانی
دل ما سایه ی نوری, ز ازل تا به همانی
منم آن گوهر دل پاک و تو آن شاه جهانی
همه عشق است که جاری, که تو جانی و تو مایی