شعر شماره 122 // تصنیف ترانه // بهشت حضور

اینکه من او  را  بخواهم  ز کِنشت  //
آن که او جان را شناسد کان  بهشت  //

قصه ی ما را به دیوان می نوشت  //
هرکه او دانست این برقع چه هِشت

عاشقان را نیست بر خود حکم دل
آنچه  خوانی  ز طَرب آن بنوشت

ابن بهشت و جان به دیده  جان ما
جان ما آخر چشاند جان  که هِشت

کشت دل  از کشت  آن فعل است به ما
زنده دارش دل که جان یابد بهشت

کین بهشت نقد با حس حضور
زان چشاند گر بیابی جان که هِشت

جان ز جان  دل زنده دار  و جان بخوان
جان خود جانت عیان کن کان بهشت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس بگیرید!

5041721059320375

درصورت تمایل برای حمایت و استفاده کاری و قانونی از اشعار، لطفا بعد از هماهنگی با شاعر (Elahemouten@) خرید کنید.

سفارش شعر

برای سفارش انواع شعر به صورت اختصاصی و همکاری لطفا فرم زیر را پر کنید!