شعر رها کن دربارهٔ رهایی از نگرانیها و بازگشت به حقیقت می گوید این غزل به شما یادآوری میکند که ناپایداری دنیا برای افراد خودمحور پر رنگتر خواهد بود
رها کن /
شد آن تا بدانی که دنیا به جوز
نباشد به دستی، که آن در، نسوز
دریغ عمر ما رفت بر غافلی
ببخشا که انسان همی بر عجوز
دریغ از چه خوانی، چه شد گر نشد
که دل را به جانت، گرانمایه دوز
مپندار این ره به بازی بری
که هر برده ای را نباشد به روز
شب دل براید ز بی جرعه عشق
تواند گذر کرد از این راه سوز؟
چو گشتی به دوران به دل ظاهری
بفرما بنوشان شب شام دوز
که گردون بگردد، چه من پروری
هر آنکه بگردد فتد در نسوز