برای دستیابی به صفحه شاعر اینجا کلیک کنید
کعبه ی دل کجاست ؟
جان یا خداوند که از خود به دل ها هدیه داده آن را به خود می خواند و ما را در مسیر آگاهی قرار می دهد درک و میزان بهره بری از آن مربوط به طالب بودن هر فرد است این دل متبرک است کعبه است زیرا که جان مهمانش است
کسی که به درک وجود جان می رسد خودش را از بقیه انسانها جدا نمی بیند زیرا جان آنجاها نیز هست دید اشتراکی دارد و وحدت می طلبد
این شعر میتواند به درک مطلب مبحث کمک کند
آن که او جان خواند او ناظر //
آن هم او دل را شود حاضر //
آن که او دل داده جان بر ما //
او خودش دل را کند احیا //
آنکه نوش از جرعه می //
دل شده آماده بر طی //
آنکه او خوانده به دل جان
خود هم او خواند که بر جان
آنکه دل بیدار مست است
آن هم او آگاه به رست است
آنکه یک جرعه بشد نوش
آن همان فکرش به آن نوش
آنکه جان خواند حبیبی
او به غیر خواند نصیبی
آنکه جان را شد محیا
آن همان خواند مثنا
برای دستیابی به صفحه شاعر اینجا کلیک کنید
هر که دل باشد به سینه
او همان جانش که زینه
هر که او دلبسته جانش
او هم او پیوسته حالش
آنکه او پیوند جان بست
او همان پیمان بر رست
آن که او ذاتش مهنا
او که همراهش محیا
وانکه همراهش محیا
کبر و دنیا را مجزا
آنکه بسپرد دل به بنا
او همان خود شد که مناع
آنکه جان را شد تجلی
او به راه است بر تعالی
آنکه دل را شد به دیدار
چشمه ی دل را پدیدار
آنکه راهش شد پدیدار
دل شد از جانش خریدار
بر تو بادا آگهی ی راز دل
زانکه آگاهی شود آرام دل
آنکه دل را خانه ساخت
او همان جان را بیافت
آنکه می داند چه هشت
می برد دل را به کشت
آن که دل یابد به خویش
او همان جانش به پیش
آن که جانش را به پیش
آن دلش کعبه به پیش
کعبه ی دل را به کیش
خوانده از جانان به خویش
آنکه خود خواند به خویش
قصه اش مصلوب خویش
آنکه ما را نوش داد
مدعی را هوش داد
آن که جان یافت به هوش
آن به جان یافت به نوش
بر تو باد آن درک جان خود به نوش
آن نه بیداد و نه انکار و که هوش
بر تو باد بر دل نشست خسروی
زانکه دانی جان چه و جانان که چیست
برای خواندن مثنوی های بیشتر از شاعر اینجا کلیک کنید
کانال تلگرام https://t.me/shearhayemann