ترانهای پر از درد و عشق، که در آن دل شکسته و غمهای ناتمام به زبان میآید. این قطعه روایتگر یک سفر درونی است، از رهایی از غمهای گذشته تا جستجوی آرامش و معنا در دنیای پر از تناقضها و تنهایی رقص آواز سکوت یک سرود بیصدا از نغمههای دل شکسته که به شجاعت و زیبایی زندگی مینگرد
رقص آواز سکوت /
دلم از دوری ات اما، رقص آواز سکوته
منم اون که دل سپرده، دلش اما ز جهان سرد
من همونم که همیشه، از تو جان به دل سروده
منم اون که از نبودت، خسته شد دلش که دلبند
منم اون که از غم آزاد، به تو بستم و تو را یاد
منم اون که بی تو اما، شده ام یه بی صدا جاز
منم اون ستاره ای که، دل به راه تو سپرده
نشد و نگفتی از دل نشد و نخوندی از یار
دل پروانه ای من میل موندن تو داره
نمیدونی که دل من به تو دل چه بی قراره
منم اون همیشه آواز، که دلم به راه پرواز
منم اون که بی تو اما ، شب دل شده پر از راز
دلم اون ستاره ا ی که میل جانش رقص پرواز
منم اون الهه ا ی که به تو داره میل آواز
دل پروانه ای من، از غبار غم گذر کرد
خسته از آدم و دنیا، شد و رخت رفتنش کرد
شب بی رحم سکوتم، رفت و بر بام جفا شد
نشد و دلم به آواز، رفت و از تو هم جدا شد
دل من یه آسمونه رنگش اما رنگ خونه
دل تو چشمه ی جانه ولی قامتش که از سنگ
منم اون که غصه هاشو به بهار دل عوض کرد
دل من شقایقی بود که وداع دل حذر کرد
نشد و نگفتی اما، مرحمی فرستم از جان
دل دریایی خود را بسپاری اش تو از جان
نشد و نگفتی از ساز تو بیا نکن به من ناز
دل تو گوهر جانم ، تو بیا به سمت آغاز