شعر بی تو هیچ شعری عرفانی در ستایش عشق جاودان، بی تو هیچ به ما یادآوری میکند که در زندگی بدون عشق، همهچیز بیرنگ و بیمعناست؛ تنها در پیوند با دل و حقیقت عشق است که میتوانیم به اصالت وجود برسیم.
بی هیچ /
بی عشق جهان به زیستن هیچ
جز عشق ز جان, چه بیختن؟ هیچ
بی عشق مباد, حال دل چیست؟
زان شوق وصال, باقی اش هیچ
بی دل پی زندگی برفتن
حاصل چه بود؟ حباب را هیچ
با دل به نگار و خاطر خوش
از عشق سرودن, از خطر هیچ
ما را ز خیال وصل تو پیچ
بی پیچ مباد باقی اش هیچ
دل می سپرم به بزم او بیش
تا بگذرد این جهان به جان پیش
هرگز نشود دل از تو خالی
باقی تهی و جهان به ما هیچ
در رقص دل از چراغ جانم
خامش نشود دلی که شد پیچ
از ساغر دل, پیاله بر گنج
با مستی دل فناست هر رنج
از بود و نبودنت چه کم یار
دل کم نشود که جان من یار
مقصود دل از حماسه ی جان
از خود به در و پیاله بر جان
از دور تو را به جان خریدم
خالی نشود پیاله کان جان
از طینت دل, دلم فروزد
از دل نرود دلی که جوشد
جوش دل ما و آیت عشق
پیوسته ز جان شد عایق عشق
بی عشق مباد زندگانی
دل چاره ز جان شدو جهان عشق
برای دسترسی به اشعار مشابه به دسته بندی اشعار بخش بینابین مراجعه کنید
ت ل گ ر ا م به ما ب پ ی و ن دی د