شعر شماره208 // تصنیف ترانه // به خود آ

جان ما سوی وصال و ما ز جان سوی وصال  //
جان خود خوانیم ز می تا جان بیابیم بر وصال  //

ما ز جان آگاه راهیم زان به راه در میکده  //
می رویم تا جان شناسیم جان خود در میکده

جان به آگاهی رساند جان ز جان
جان همان جانی که خواند جان ز جان

جان ما راهی جان است بر الست
جان ما جان خواهد از جانش  به رست

من کیم دنیا ز چیست ما را ز چیست
من خدا  تو جان خدا  ما به خود آ

جان ما  جان را به ما  خوانده ز جان
او بداده جان خود را جان ما جان را بخوان

ما ز او جان می شویم ما کیستیم
ما ز علت جان ز او  هرگز جدا ما نیستیم

جان بخوانده هان بدان جانت ز کیست
زانکه جان را بر می است جان را که چیست

دل ما خواهد که جان تازد زجان تا غرق جان
دل ما خواهد که جانش را بیابد غرق جان

ز دنیا می رهاند دل شب و روز
که تا جان یابد از جانش به آن روز

ز دلتنگی گذارد روی بر روی
که با وجهش شود راهی به آن سوی

زجانش دل بخواند جان که بر جای
که تا جان جان بیابد جان که بر جای

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس بگیرید!

5041721059320375

درصورت تمایل برای حمایت و استفاده کاری و قانونی از اشعار، لطفا بعد از هماهنگی با شاعر (Elahemouten@) خرید کنید.

سفارش شعر

برای سفارش انواع شعر به صورت اختصاصی و همکاری لطفا فرم زیر را پر کنید!